در اعتصاب اول که در حدود ۱۱ روز به طول انجامید بازاریان و کسبه و اصناف در شهرهای بزرگ و کوچک ایران دست به اعتراض و اعتصاب زده و از گرانی سرسامآور، مخصوصاً مواد اولیه و صعود شتابان قیمت ارز و رکود اقتصادی به فغان آمده بودند...
ناتوانی مردم در خرید کالا و کاهش قدرت خرید جامعه باعث شده بود که بازار فروش نداشته و کسبوکار راکد شود. این رکود تا آنجا پیش رفته بود که بازاریان مجبور بودند بهطور فزاینده مغازههای خود را با اعلام ورشکستگی اجاره بدهند و خود به دستفروشی برای تأمین حداقل معیشت خانواده خود پناه ببرند و در همین زمینه هم بهطور روزمره درگیر سرکوب رژیم و زیر فشار نیروهای انتظامی هستند.
در فاصله دو اعتصاب بازاریان هیچ اقدامی از طرف ایادی رژیم و مقامات دولت آخوند روحانی برای جلوگیری از فاجعه اقتصادی صورت نگرفت، بلکه برعکس از یکسو ارزش ریال و تومان بهطور مستمر سقوط کرد و از سوی دیگر دلارهای ۴۲۰۰ تومانی که میتوانست تکانی به افزایش واردات بدهد، در چاه ویل نظام ولایتفقیه گم شد. به روایت آخوند روحانی، حدود ۹ میلیارد دلار، و به روایت خامنهای ضد بشر ۱۸ میلیارد دلار در فاصله همین چند ماه مفقود شد و آنچه برجای ماند و نصیب جامعه شد افزایش سرسامآور قیمت دلار، گرانی وتو رم و بالاخره کاهش قدرت خرید مردم و رکود بازار بود.
- بهخوبی میبینیم که وضعیت فاجعهبار اقتصادی بازار چیزی شبیه دریاچه ارومیه است که بهتدریج خشکشده است. توان اقتصادی بازار هم افت میکند و فرجامی جز فروپاشی، قفلشدگی و ایست اقتصادی ندارد. بازار در دوران گذشته یک قدرت اقتصادی بود که مرکز توزیع کالاهای داخلی و مرکز عمدهفروشی و بنکداری و مرکز صادرات و واردات بود. در دوران رژیم ولایتفقیه ابتدا قدرت واردات و صادرات را از دست داد، سپس عمدهفروشان و بنکداران به کسبه جزء و خردهفروشان تبدیل شدند و حالا دارند اعلام ورشکستگی کرده، مغازههای خود را اجاره میدهند، به دستفروشی روی میآورند و چشماندازی هم برای آینده خود در این نظام ندارند جز سرنوشت دریاچه ارومیه و دیگر دریاچهها و تالابهای ایران نمی بینند.
اعتصاب دوم بازاریان و اصناف و کسبه در چنین شرایطی صورت گرفت و بازاریان در اعتصاب پنجروزه خود نشان دادند که مسیر فلج شدگی اقتصادی و ساقط شدن از حیات اقتصادی را طی میکنند، مهیج چشماندازی برای خود، در این نظام دزد و غارتگر نمیبینند بدینجهت بهطور روزافزون بر نفرت آنها از نظام ولایتفقیه افزوده میشود و راه خود را در شعارهای سیاسی علیه نظام و برای تغییر نظام جستجو میکنند شعارهایی مانند سوریه را رها کن فکری به حال ماکن، مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر اصل ولایتفقیه، .....
دومین اعتصاب بازاریان و کسبه و اصناف درسراسرکشور نشان داد که تهدیدهای سرکوبگرانه رژیم علیه بازاریان، تهدید به دستگیری و گرفتن جواز کسب آنها، تهدید به بستن مغازههای آنها..نهتنها مانع تداوم اعتراض و اعتصاب آنها نشده است، بلکه دستگیری نمایندگان و افراد بازاری و به زندان انداختن و زیر شکنجه بردن، آنها را بیشتر به خشم آورده و آنها را در ادامه مبارزهشان جدیتر و قاطعتر کرده است. چراکه آنها میبینند رژیم ولایتفقیه در سراشیب سرنگونی و فروپاشی دستوپا میزند و همانطور که توان حل مسائل اقتصادی را ندارد، قدرت سرکوب ومهارکردن خیزشها و قیامهای اجتماعی را هم ندارد.
درزمینهٔ تداوم قیام بازاریان و اصناف و کسبه یک عامل مهم و اساسی نقش داشته است و آن اعتصابات و اعتراضات و تحصنها و خیزشهای سایر اقشار و طبقات اجتماعی بوده است. ازجمله:
۱-سومین اعتصاب رانندگان کامیون که به مدت متجاوز از سه هفته سراسر ایران را فراگرفت و در ۳۱۰ شهر بزرگ و کوچک ایران گسترش یافت. این اعتصابها بهشدت سازمانیافته و دارای خواست مشترک بود و رژیم را بهزانو درآورد. فشارهای سرکوبگرانه و تهدیدها برای متوقف کردن آنها بهجایی نرسید. دستگیری بسیاری از آنان و متهم کردن آنها به قطاعالطریق و تهدید آنها به اعدام، مسئلهای از رژیم حل نکرد و قیام رانندگان کامیونها ادامه یافت. تا آنجا که رژیم مجبور شد در برابر این قیام سازمانیافته عقبنشینی کند و به برخی از خواستهای آنها جواب مثبت دهد. بااینوجود رانندگان قانع نشدند و مشروط کردند به اینکه ببینند در عمل رژیم چه میکند و چگونه به خواستهای آنها اقدام میکند.
در پیوند با این اعتصاب رانندگان بود که رانندگان مینیبوسها و رانندگان تاکسی و حتی لنج داران جنوب هم به اعتراض روی آوردند و همبستگی خود را با رانندگان کامیون اعلام کردند.
۲-اعتصاب معلمین که با اعلام قبلی به مدت دو روز بهطور سراسری گسترشیافته و همبستگی خود را با رانندگان کامیونها اعلام کردند . این اعتصاب هم بسیار سازمانیافته است چراکه معلمین سالها تجربه مبارزه و اعتراض و اعتصاب دارند و جایگاه مهم و انگیزانندهای در جامعه ایران دارند. به دنبال اعتصاب آنها دانش آموزان مدارس نیز در حمایت از معلمین خود در مدارس دست به اعتصاب زدند. این نوع جدیدی از گسترش و عمق گیری قیام مردم ایران به شمار میرود.
۳-بازنشستگان نیز با اعلام قبلی اقدام به تظاهرات و اعتراض دستهجمعی و سراسری کردند و قدرتنمایی خوبی از خود نشان دادند و همبستگی ملی و مردمی خود را در برابر رژیم به نمایش گذاشتند.
این اعتصابات و اعتراضات سراسری رژیم را به در انظار مردم به ضعف میکشاند و بقیه اقشار اجتماعی را به حرکت و اعتراض فرامیخواند .
۴-سازمانیافتگی این حرکات اعتراضی باعث شده است که از یکسو مقاومت قیامکنندگان در برابر سرکوب بالا برود و از سوی دیگر به قیام مردم تداوم بخشد، تا آنجا که علیرغم دستگیریها و ضرباتی که رژیم سرکوبگر و جنایتکار به قیام میزند ولی آمادگی جمعی و پشتیبانی و همبستگی و همیاری عمومی تلاشهای سرکوبگرانه رژیم را به شکست میکشاند و گسترش قیامها را تضمین کند .
۵- بدینجهت بازاریان و دیگر اقشار و طبقات اجتماعی که در نظام ولایتفقیه راهی برای بقاء و حیات اجتماعی و اقتصادی خود نمییابند استراتژی سرنگونی رژیم را در پیش میگیرند و با شعار مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر اصل ولایتفقیه، میجنگیم؛ میمیریم - ایران را پس میگیریم، مصمم به تغییر نظام و سرنگونی رژیم ولایتفقیه میشوند . در این زمینه همه این اقشار و طبقات اجتماعی همبسته و متحد هستند.